۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

باز مردی باز مردی با خدا
می رود در حجم سرد کوچه ها
پیرمردی کیسه ی نانی به دوش
می رود در کوچه ای سرد و خموش
هر عبورش بوی احسان می دهد
بوی عطر تازه ی نان می دهد
بازهم در نیمه شب درنور ماه
می رود مردی به سوی نخل و چاه
کیست این مرد غریب کهنه پوش؟
می برد نان یتیمان را به دوش
پهلوان خیبر و بدر و حنین
شیر روز معرکه باب الحسین
عابر خلوت نشینی ها علی
مرد مظلوم تک و تنها علی
قد بلند و با وقار و استوار
صاحب بر حق تیغ ذوالفقار
این رفیق نیمه ی شب این علیست
این عزیزجان زینب این علیست
کوچه با بابای زینب اشناست
کوچه هم با عابر شب اشناست
کیسه ای بگذاشت درب خانه ای
بانگ تکبیر آید از ویرانه ای

ازکه پرسم درد غربت را؟ :ز چاه
ازکه جویم معنویت را؟ :ز ماه
دم گرفته چاه غربت با علی
ذکر نخلستان دمادم یا علی
بوی نان مهر او پیچید باز
بار دیگر روح مولا در نماز
در نمازش همچو نخلی سر به زیر
ذکر او"یارب دگر جانم بگیر"
همچو نی اهنگ ماتم کرده است
سر درون چاه دل خم کرده است

در کنار مرقد پنهان ماه
ریزد از چشمان حیدر اشک اه:
"ای شریک بی قراری های من
شاهد شب زنده داری های من
رفتی و راحت از این مردم شدی
رفتی و در اسمان ها گم شدی"
حرفها را در نگاه خود کشید
پرده ای بر روی ماه خود کشید
گریه هایم راه نخلستان گرفت
وای بر من ماه نخلستان گرفت
وای من حیدر چه مظلومانه رفت
عاقبت نان اور این خانه رفت
سفره نان یتیمان شد تهی
خانه از عطر خوش ننان شد تهی



کوفه امشب تیره و تار از چه روست؟
اسمان کوفه غمبار از چه روست؟
وای من منشق شده روی علی
یا مگر بشکسته پهلوی علی؟
فرق منشق روی گلگون وای من
دیدگانش کاسه ی خون وای من
بی علی صبر ازکه باید پر شود
از غم دیرینه باید پر شود
بر سرمردی چه اید بی علی؟
بر سر عز و شرف یعنی علی؟
چونکه از هر کوی و برزن می گذشت
بی فروغ از شوق دیدن می گذشت
جای زخمی مانده روی دوش او
مآمن طفل یتیم اغوش او
کوچه ی نیلوفری را دیده بود
غربت بی مادری را دیده بود
مرود بر شانه ها تابوت او
دیده ی زینب بود مبهوت او



ابن ملجم تا ابد اف بر تو باد
تا ابد ننگ تاسف بر تو باد
تیغ تو فرق عدالت را شکافت
فرق محراب عبادت را شکافت
قلب زهرا را شکستی وای من
طرفه ای از این نبستی وای من

هیچ نظری موجود نیست: